داخلی ▪ شب ▪ پارمان دکتر
صدای تبلیغات ماهوارهای، سپس موسیقی شلوغ هیپ هاپ. ونوس، فرو رفته در تلفن همراه. پاهایش را روی مبل جمع کرده است. من کنارش نشستهام و با تلفن همراه درحال نوشتن این سکانس و توصیف حالات او هستم. همزمان با بررسی وضعیتاش جهت توصیف، و بیآنکه نگاهی به او کنم:
صدای ونوس چی شده، مشکلی هست؟
پاسخی نمیدهم و از شدت گردن درد سر میچرخانم و گردن میشکنم.
صدای ونوس این سریال تموم شد بریم دیگه بخوابیم!
صدای فاطمه من رو نگه داشتی که زود بخوابی؟
صدای ونوس نکنه همهتون میخواستید برید و من نگهتون داشتم؟!
من همچنان در حال نوشتن این پلان سکانس هستم و به یکباره صدای آهنگها و صدای کلیپهای اینستاگرامی، آنگونه که فاطمه از این سکوت کاراکتری خسته شده باشد و بخواهد توجه جلب کند.
صدای ونوس [خطاب به من] داری داستان مینویسی؟
من نه، سکانس!
صدای ونوس سکانس چی؟
من [با خندهی بلند] سکانس همین لحظهی خونهی دکتر!
گردنم به حد مرگ درد میگیرد. از نوشتن خسته میشوم. سر بلند میکنم. جوانی برومند و زیبا هستم. حدود چهل ساله که به صورتم نمیآید. ته ریش کوتاهی دارم و موهایم که از فرق بغل سفید کرده بینهایت زیباست.
درباره این سایت